کد مطلب:161847 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

افسانه آب خواستن
و خلاصه آن آن كه: روزی امیرالمومنین علیه السلام در بالای منبر خطبه می خواند. حضرت سیدالشهداء علیه السلام تشنه شد، آب خواست. حضرت به قنبر امر فرمود: آب بیاور. عباس در آن وقت طفل بود چون شنید تشنگی برادر را، دوید نزد مادر و آب برای برادر گرفت در جامی و آن را بر سر گذاشت و آب از اطراف می ریخت به همین قسم وارد مسجد، چشم پدر بر او افتاد گریست و فرمود: امروز چنین و روز عاشورا چنان. و قدری از مصائب او ذكر نمود. الخ

این قصه البته در كوفه بود و اگر در مدینه بود، باید اول خلافت آن حضرت باشد؛ زیرا كه قبل از آن، مسجد و منبری برای آن حضرت نبود. عمر شریف حضرت ابی عبدالله علیه السلام در آن زمان زیاده از سی سال بود. اظهار تشنگی كردن در آن مجلس عام و تكلم كردن در اثناء خطبه كه مكروه است یا حرام، با مقام امامت بلكه با اول درجه عدالت بلكه با رسوم متعارفه انسانیت، مناسبتی ندارد. و جنگ صفین دو سه سال بعد از آن بود و اگر جناب ابوالفضل


در آن روز طفل بود، این همه قضایای او در صفین او در صفین چگونه محقق شد انداختن كودك هشتاد نفر را به هوا به نحوی كه هشتادم را كه انداخت، هنوز اولی برنگشته بود. و هر كدام بر می گشت، با شمشیر دو حصه می نمود، از خوارق عاداتی است كه از پدر بزرگوارش نیز هیچگاه ظاهر نشده بود. دروغگو مطابق بعضی اخبار گذشته حافظه ندارد. و حال معلوم می شود حرص جمع كردن زر و سیم، ادراك را نیز از ایشان برده و پرده شرم و حیا را بالمره از ایشان برداشته. علم نسبت را از اصل خراب كردند و علماء انساب هاشمیین را كه سابقا در این باب چه قدر رنج كشیدند و عمر صرف كردند، بی پایه نمودند و برای ذریه طاهره، دوشیزگانی به هم بافتند خصوص برای حضرت ابی عبدالله علیه السلام. بعضی را در مدینه گذاشتند و بعضی را در كربلا شوهر دادند و بعضی را به جهت صدق كلام حضرت جبرائیل صغیر هم یمیتهم العطش، در كربلا از تشنگی بكشتند و بعضی را در قتلگاه شبیه عبدالله بن الحسن علیه السلام شهیدش كنند و هكذا خدا داند عدد آنها به حساب اینها به كجا رسیده باشد!! به هر حال این رشته سخن قابل تمام شدن نیست بر فرض در مجلداتی تمام شود، چندی نخواهد كشید كه اضعاف آن از تازها پیدا شود. اگر به مطالعه و تدبر در این اوراق كه امید است جز واقعیات چیزی در آنها نباشد، اثری ظاهر و پندی گرفته شد یا در علمای اعلام شوق ردع و منعی پدید آید، پس بایست شكر خداوند منان را بجای آورد؛ والا هر كه درد دین دارد باید در خلوت بر مظلومی و غربت اسلام بگرید و از حضرت حق تعالی تعجیل در فرج را از صمیم قلب بخواهد. و ما این فصل را به ذكر چند فرع تمام كنیم: